درد عشق

در عشق باید

 درد دوري كشيد

غم یار خورد

ترس رقيب داشت

و زیر بار این همه له شد،

خوشه ي دست نخورده انگور زيباست


اما مست نمی کند... !


[ جمعه 30 مرداد 1394 ] [ 14:10 ] [ نگار ]
[ ]

ای کاش

!ای کاش بودم هر آنچه که نيستم ...

خوب بودم وقدر خوبيهايت را ميدانستم ...

تا خوبی هايت بی جواب نمی ماند ...

باد بودم و عطر خوشت را به همه جا می بردم ...

تا عالم بدانند که بهترين هستی ...

آب بودم مثل باران با لطافت تو را نوازش می کردم ...

تا غمی در وجودت نباشد ...

نبودم و نيستم ولی...ای کاش بشوم همان که تو ميخواهی


[ چهار شنبه 14 مرداد 1394 ] [ 20:41 ] [ نگار ]
[ ]

خوبیهایت

امشب قصدزمزمه خوبيهايت رادارم

فرداکه صبح شود تورادرآئينه می بينم

ازنگاهم چيزی رامخواه

ازآئينه بپرس

 

برای همه خوبیهای این چند سال و تحمل های صبورانه ات ممنون

DDKH MB DVA


[ چهار شنبه 14 مرداد 1394 ] [ 20:39 ] [ نگار ]
[ ]

باید باشی

باید باشی

باید باشی تا بودنت باورم شود

باور من بدون تو به لرزانی بيد مجنونی است که سالها از درد هجر ناليده است.

باید باشی تا اميد من زندگی را از یاد نبرد

زندگی من بدون تو در کور سوی نااميدی و ناتوانی لزران و هراسان گاه بر ميدارد.

باید باشی تا انتظار چشمهایم سرانجامی داشته باشد

چشمهایم بدون تو سوی باز شناختن چهره ها و سایه ها و اوهام را ندارد.

باید باشی تا عاقبت بخيری روزگارم را ببينی

روزگاری که بی تو سرد و فرو مایه شده و رنگ باخته و تاب و توان از کف داده است.

باید باشی و پشت پناه دستهایم باشی

دستهایی که بی تو جرات تکيه کردن به هيچ چيز را ندارد

و در تلاشی بيهوده جستجوگر دری است که بی حضور تو گشوده نمی شود.

باید باشی


[ چهار شنبه 14 مرداد 1394 ] [ 20:36 ] [ نگار ]
[ ]

تو باش

،گفتمش تو با من باش ،

ستاره ها که سهل است !آسمان را به ستايشت وا می دارم ،

گفتمش تو باش .بودنم،پاسخ اوليه ی بودنت ،بود و نبوِد مِن نابود ،

باش تو برای من ،فقط و فقط برای من !

تو باش برای من،

خواهی ديد اين من از بودنت،يک جان چه؟هزاران جان می گيرد


[ چهار شنبه 14 مرداد 1394 ] [ 20:31 ] [ نگار ]
[ ]